به نام خدای خوبی ها😊 ما اومدیم با یه بسته ی جذابِ دیگه🤩 کد۲ : بسته ی ویژه تزئینات غدیر 🎁 شامل: ۱.ریسه ۳متری خالدار طلاکوب ۲.فوم های برش خورده( ۴عدد یاعلی، عیدغدیر مبارک، ۲عدد نماد غدیر) ۳. ۶مدل پولک سبز و طلایی به همراه چسب مایع ۴. گلهای فومی در ۴رنگ به تعداد۲۳ عدد ۵. منگوله های سبز و زرد به همراه سنجاق قفلی برای اتصال به ریسه ۸عدد ۶. یک عدد پوستر کاغذی ( ماغدیری می مانیم) ۷. سینی شکلات جهت هدیه ۴عدد ۸. بادکنک چاپی غدیر ۴عدد ۹. آویزهای مارپیچ در سه رنگ متفاوت ۱۰. دوعدد بادبزن تزئینی در سه انتخاب (سفید طلایی ، آبی طلایی، سبز و زرد) ۱۱. ریسه ی ستاره قابل استفاده به صورت عمودی و افقی 🔸️. گل کاغذی سبزروشن و زرد( در صورت انتخاب مبلغ ۱۰هزار تومان به هزینه ی بسته اضافه خواهد شد) قیمت پک ویژه غدیر : ۱۱۲۰۰۰ تومان آدرس ما در پیامرسان های بله و ایتا: https://ble.ir/shadinak eitaa.com/shadinak #shadinak #ghadir #شادینک #عید_غدیر #کودک #شادی_مذهبی #خلاقیت #اسلام_شاد #تزئینات_عید_غدیر

به نام خالق یکتا دوستای خوب شادینک توی این پست میخوایم طرز لباس پوشیدن آدمکای تئاتر غدیر رو بهتون نشون بدیم. باماهمراه باشید تا غدیر #۱۰_روز_تا_غدیر #ده_روز_مانده_تا_غدیر #تئاتر #غدیر #شیعه #شیعه_علی #لباس #رنگ #شن #سایه #بازی #سایه_بازی

به نام خدای مهربون😇 بریم که ادامه عکس های مسابقه ویژه شادینک رو ببینیم😍👇 لطفا با دقت مطالعه بفرمایید 1. همه تصاویر شماره گذاری شدند 2. شما عزیزان عکس ها را ورق بزنید و مشاهده بفرمایید 2. فقط " *کامنت عدد* " مورد نظرتون رو لایک کنید جوایز 🤩🎁🛍️ *نفر اول* : بازی فکری جذاب برای بچه ها *نفر دوم* : ۳۰ درصد تخفیف برای بسته بعدی شادینک (ویژه محرم) *نفر سوم* : ۲۰ درصد تخفیف برای بسته بعدی شادینک (ویژه محرم) ✔️ دقت داشته باشین از گذاشتن کامنت خودداری کنید و فقط کامنت مورد نظر را لایک نمایید ✔️ فرصت لایک کردن تا ساعت ۱۲ شب ۲۳ مرداد ماه ✔️ اعلام برنده : ۲۴ مرداد ماه ، روز مباهله🥰 #شادینک #شادینک_یعنی_شادی_دینی_کودکان #شادینکی #عید_غدیر #غدیر_با_شادینک

به نام خدای خوبیها ما دو تا مادر دغدغه مندیم که شرایط مون باعث شده نیازهای همه رنج سنی کودکان رو درک کنیم 👩‍👧‍👦، هروقت پیش هم بودیم از اسباب بازی های خلاقیت محور و کم هزینه و بسته های فرهنگی و دینی صحبت کردیم ... 🧩 🧸 🎣 🎨 🎭 یک سالی میشد که قرار بود شروع به تولید کنیم اما تأخیری افتاد که البته باعث شد تا توفیق کارشناسی علوم تربیتی و یه سری دوره هایی مثل طراحی بازی و بازی درمانی و بازی آموزشی به تجربه ی برگزاری کارگاه های مادر و کودک مون اضافه بشه... یه اتفاقی ما رو قلقلک داد تا با بسته های مناسبتی شروع کنیم و اون هم این که عید فطر دوست داشتیم خونمون رو برای بچه ها تزئین کنیم تا جلوه ی این عید براشون پر رنگ بشه ولی هرجا گشتیم یه بسته ی تزئینات پیدا نکردیم، بسیار افسوس خوردیم ولی جرقه ای شد برای شروع کارمون...🎊🎉🎊 شب نیمه ذی القعده که شب مبارکی برای عبادته، یاعلی گفتیم و شروع کردیم. ازاونجایی که ما هرچی داریم از لطف و‌ عنایت اهل بیته ، عید بزرگ غدیر شروع کارمون شد. 💐💐💐 البته تو این مدت دوستانی رو هم پیدا کردیم که کارهای قشنگی دراین زمینه داشتند واز همین جا دستشون رو به گرمی میفشاریم و از حضورشون بسیار خرسندیم اما هرچه قدر تبلیغات فرهنگی و دینی بیشتر ،بهتر .... حالا اومدیم با شگفتانه هایی برای خوشحالی شما...🎁🎁🎁 انشاءالله که بتونیم هم شادی به شیعه کوچولوها هدیه بدهیم هم بازی هایی متناسب با آداب و فرهنگ مون . #شادینک #اسلام_شاد #کودک #شادی_دینی #تزئینات_مناسبتی

#عید_قربان مبارک #eid_adha #شادینک #اسلام_برای_کودکان #اسلام

ادامه ی داستان دوم: زنش که دید زهیر انقدر خوشحاله، بهش گفت: مبارکت باشه . آخه زن زهیر آدم خیلی خوب و باهوشی بود. همین که زهیر وارد شده بود، دیده بود که زهیر دوباره یادش اومده که چقدر عاشق امام حسینه. فهمیده بود که زهیر از این جا به بعد رو می خواد همراه امام حسین بره. زهیر هر چی داشت و نداشت به زنش بخشید و گفت تو برگرد پیش خانواده‌ ت. من میخوام با امام حسین برم، هر جایی که میره. زن زهیر گفت: میشه من هم ببری؟ زهیر گفت: آخه اونجا جای زن‌ ها نیست. اذیت می‌شی. من خیلی دوستت دارم، دوست ندارم اذیت شی. زنش گفت: باشه. پس میشه ازت یه خواهشی بکنم؟ فکر می کنین زنش چی میخواست؟ پول؟ این که نامه بنویسه؟ زود برگرده؟ نه… من که گفتم زن زهیر چقدر عاشق پیامبر بود. زهیر گفت: باشه، بگو چی میخوای؟ گفت: اون دنیا، پیش پدربزرگ امام حسین (یعنی پیامبر) منو یادت نره زهیر از کاروان خودش جدا شد و همراه امام حسین رفت. وقتی کاروان امام حسین به کربلا رسید یکی از دشمنان می‌خواست یکی از چادرها رو آتش بزنه. زهیر و چند نفر دیگه سریع رفتن سمتش و با شمشیرهاشون فراری‌ ش دادن. اونا زهیر رو خوب می‌ شناختن. یادتونه که گفتم، زهیر یه فرمانده جنگی خیلی معروف بود. یکی از آدم های سپاه دشمن گفت: عه! زهیر! تو که اصلا طرفدار حسین نبودی! تو که باهاش قهر بودی! حالا چرا داری براش می جنگی؟! زهیر گفت: می‌ بینی که الان اینجام و با حسین هستم. تازه شما بودین که به حسین نامه نوشتین که بیا کمک‌ مون کن! حالا شماها چرا باهاش می‌جنگین؟ من اومدم تا جونمو بدم، اما نذارم که به نوه‌ ی پیامبر آسیبی برسونین. ظهر شد و جنگ شد. موقع نماز بود. امام حسین همراه یارانش ایستاد که نماز جماعت بخونن. اما ممکن بود وسط نماز دشمن بهشون حمله کنه. پس چی کار کردن؟ دو نفر با شمشیر ایستادن جلوی نماز جماعت، که اگر کسی خواست به نمازخون‌ ها حمله کنه، ازشون دفاع کنن. یکی از اون دو نفر کی بود؟ آفرین، زهیر. زهیر تیرها رو با شمشیر و سپرش دور می‌کرد که یه وقت به امام حسین و یارانش که داشتن نماز می خوندن، نخوره. اون روز بالاخره زهیر به آرزوش رسید. در راه امام حسین شهید شد و اون دنیا بهترین جای بهشت رو نصیب خودش کرد. بهترین جای بهشت کجاست ؟. جایی که همه‌ی آدم خوبا یادشون میاد چقدر عاشق امام حسین بودن! کی دلش میخواد توی بهشت با امام حسین باشه؟؟؟ بلند بگه یاحسین #داستان_نجات #کشتی_نجات_امام_حسین #شادینک #شادی_های_مذهبی