kermaninarges_psych
دنبال کننده
53
پست
67
نرگس کرمانی"دکتری مشاوره" 🌾رواندرمانگر و مشاوره فرزند پروری 🎓 دانش آموخته منتالیزیشن از کانادا، SDTBM
پست های مشابه
kermaninarges_psych
در مورد نیاز به استقلال و خودمختاری در پست های قبل گفتم، نکته مهم برای پرورش کودک با دلبستگی ایمن، آن است که: نیاز به ارتباط و نیاز به استقلال، همراستا با هم تامین بشوند، نیاز به ارتباط چیه؟ سوال مهم اینکه، برای اینکه بچه احساس امنیت بکنه و نیازش به ارتباط تامین بشه، دائم باید بهش بچسبم؟ دائم باید کنارش باشیم؟ در کارها کمکش کنیم؟ حواسمون باشه که نخوره زمین، گرسنه نمونه، سرما نخوره، مدادش نوک داشته باشه؟ پس استقلالش چی میشه؟ 📍 نیاز کودک به ارتباط در واقع، در دو زمان ممکنه اتفاق بیفته، یکی، زمانی که در حال کاوش، یادگیری و یا جستجو در محیطه و اگر، تاکید میکنم اگر، حمایت نیاز داشت ما هستیم، و دوم، زمانیه که داره احساسات سختی را تجربه میکنه، مثل: ترس، غم، عصبانیت. که نیاز داره یک بزرگسال کمکش کنه از عهده این احساس سخت بر بیاد. به نظر شما وقتی بچه ها عصبانی و ناراحت هستند، چه طور میشه کمکشون کرد؟ مادری میگفت من میکنمش تو حمام ، میگم گریه ات که تموم شد می تونی بیای بیرون! شما چی کار میکنید؟ #روانشناسی #روانشناسی_کودک #امنیت #استقلال #امنیت #رواندرمانی #والدگری #والدین_موفق #والدین_آگاه #کودک_شاد #کودک #درمانگر#مشاوره #ارتباط #ارتباط_موثر #عشق #ذهنی_سازی #درمانگر_کودک #نرگس_کرمانی #تربیت_کودک
15 شهریور 1401 17:14:43
77 بازدید
kermaninarges_psych
بازی برد و باخت برای بچه ها مناسبه یا نه؟ شما چه بازی هایی با فرزندتان میکنید که به نظرتون خیلی دلچسب و مناسبه؟ #بازی_کودک #بازی_فکری #فرزندپروری_آگاهانه #فرزندپروری_شاد
16 مرداد 1400 06:05:00
1 بازدید
kermaninarges_psych
یادتون میاد وقتی کوچک بودید چه قدر جرئت خطر کردن و اشتباه کردن را داشتید؟ اگر همه چیز اشتباه از آب در میومد، کی عصبانی میشد؟ کی حمایت میکرد؟ پیش کی پناه میگرفتید؟ #اشتباه #ریسک #نصیحت #خطر_کردن #فضای_ایمن_برای_کودکان #شکست #جرئت_حقیقت #جرئت_شکست_خوردن
09 اسفند 1400 09:51:21
9 بازدید
kermaninarges_psych
در این دوره از دریچه ای به مدرسه رفتن بچه ها نگاه میکنیم که به جای استرس و نگرانی از سالهای اولیه تحصیل فرزندمان تجربه ای پر از انگیزه و استقلال و لذت یادگیری داشته باشیم. و مقدمه ای شود برای موفقیت و بالندگی سالهای پیش رو. خوشحال میشم اگه این پوستر را برای افرادی فکر میکنید براشون مفیده بفرستید و در چرخه آگاهی سهیم باشید.
26 آبان 1400 16:56:06
1 بازدید
kermaninarges_psych
سر جلسه مادران از سبک تدریس معلمان صحبت هایی بیان میشد که من روحم خبر نداشت، من فقط حواسم به قطع و وصل شدن اینترنت بود و این که وسایلی که لازم داره دم دست باشه و برگه مربوط به تکالیف هفتگی که کجا را باید امروز حل کنند! این که بین او و معلمان و بقیه بچه ها چی میگذره در حیطه دخالت من نیستند! برای من فقط زمانی که بعد از کلاس از اتاق بیرون میاد و چشم هاش برق میزنه کفایت میکنه! بعد از دو هفته بازگشت از سفر و شلوغی و مریضی توانستیم اتاقش را کامل زیر و رو کنیم، برای اسباب بازی هایی که رفتند بالای کمد گریه کرد. ولی بعدش دید کشو ها برای کتاب و دفتر و لوازم تحریر خالیه آرامش را احساس کرد. حالا که جای دفتر و مداد رنگی ها معلومه هم من دیگه وظیفه ای ندارم. خودشون در زمان لازم میرند سرجاشون. مشق و تکالیف تا ساعت ۷ قراره تموم بشه چون بعدش تایم بازیه، استفاده از ساعت شنی برای سرمشق نوشتن هم پیشنهاد خودش بود. و در استفاده کردن و نکردن از آن من دخالتی ندارم. دارم سعی میکنم مسیر را از بین کنترل گری، بیش حمایتی و غفلت و بی توجهی پیدا کنم. تجربه شما چیه از قدم برداشتن در این میانه راه؟ #والدین_آگاه #کودک_شاد #کودک_موفق #نیاز_روانی #حمایت #کنترل گری #درمانگر #درمانگر_روانپویشی #روابط_والدین_فرزندان
27 مهر 1400 20:04:48
0 بازدید
kermaninarges_psych
اگر هر روز میتونستیم به مقاومت ها مون غلبه کنیم و هیچ نگرانی برای آینده نداشته باشیم. ده سال دیگه چه خبر بود تو زندگی مون؟ در واقع اضطراب ، وسواس و عدم تمرکز بر هدف، از ریشه های اصلی اهمال کاری هستند. مثلا دوستی میگفت اگر میتونستم بر مقاومتم غلبه کنم و بشینم پشت فرمون خیلی کیفیت زندگی ام بالا میرفت! تو کامنت ها بنویسید که اگه این مقاومت ها نابود میشد چه اتفاقی تو زندگی شما میافتاد و به نظر شما بهترین راه غلبه بر این مقاومت ها چیه؟
03 آبان 1400 13:07:52
0 بازدید
نرگس کرمانی
0
0
حدودا نه یا ده سال پیش، دو تا بودند. دم ایستگاه اتوبوس سرکوچه ما ایستاده بودند، نه اون قدر بلند قد و تنومند ، نه خیلی نازک و بچه سال، در مورد سن درخت ها چیزی نمیدونم، ولی احتمالا شش سال داشتند، همسال و هم جنس، پاییز بود و من هر روز که منتظر اتوبوس میایستادیم خواسته یا ناخواسته نگاهم بهشون میافتاد. یکی پاییزی شده بود. با برگ های زرد و قرمز و نارنجی، ولی دومی چنان سبزی را در خودش حفظ کرده بود که گویی هیچ رنگی به جز سبز شایسته ستایش نیست. و من گمان میکردم عجب مقاومتی! درخت اول رنگ به رنگ شد تمام زرد و قرمز تجلی کامل پاییز. دومی همچنان سبز باقی ماند، انگار که زیر بار پاییز نرفته باشد. سرمای زمستان اما قوی تر از آن بود که بخواهد تمام سال را دوام بیاورد! یک ماه نشد که برگ ها همان طور سبز ولی بی جون و بی رمق ریختند. و هر دو درخت بی برگ آماده زمستان شدند. آن یکی پاییز را به تمامی چشیده و با رنگ رنگ برگ ها چشم رهگذران را نوازش کرده بود. و دومی با مقاومت در برابر فصل برگ ریز بدون هیچ تغییر رنگی از فصل عبور کرد. قصه این دو درخت در پاییز آن سال عبرت روزگار من شد، گاهی مقاومت در برابر تغییر و اصرار بر سبزی گذشته رنگارنگ پاییزمان را بی رمق میکند.