پست های مشابه
جعبک
🖍🖌✂️ تاحالا به این فکر کردین که درست کردن کاردستی تفکر نقادانه و نقد کردن رو هم به بچه ها یاد میده ؟ هنر، از هر نوعش کاردستی یا نقاشی، یعنی وارد شدن به احتمالات و انتخاب های بی انتها. تمام رنگ و لعاب های موجود، می تونه بچه ها رو به این فرصت های بی انتها ببره. این کار باعث می شه که کودک شما کم کم ایرادای کارش رو بفهمه و در نتیجه فکرش به طور ناخوداگاه شروع به نقد کار خودش و دیگران می کنه و باعث می شه که هر موضوعی رو به سادگی نپذیره و حرفی برای گفتن داشته باشه. شماهم تجربه ای تو این زمینه دارین؟ از فوایدکاردستی درست کردن های بچه ها برامون بگین
08 آذر 1400 16:17:35
66 بازدید
جعبک
🍀 شاید برای ما ساده و تکراری شده باشه اما بچه ها همیشه با دهان و باز و چشمهای گرد تمام اتفاقات طبیعی رو نگاه میکنن و یک چرای بزرگ توی سرشون وجود داره! این کنجکاوی و حیرت نسبت به تمام اتفاقات طبیعی، این تشنگی نسبت به دونستن و یادگیری؛ گنج های پنهان بچههای ماست. گنج هایی که اگر ازش مواظبت نکنیم یا سرکوبش کنیم کمکم اونها رو به آدمهای بی تفاوت نسبت به همه چیز تبدیل میکنه. 🐞دفترچهی کشفدوزک، جعبک جدید ما ماموریتش محافظت از این گنج فراموش شدهاست. پرسیدن سوال های درست، خیال پردازی، دقت کردن به جزییات اطراف و صحبت کردن دربارهی اونها، طبقهبندی اطلاعات همه و همه جزو چیزهاییه که ما با کشفدوزک تمرین میکنیم. بازیهای دفترچهی کشفدوزک سه قسمت داره: کشف در خانه کشف در محیط شهری کشف در طبیعت و محیط زیست با کشفدوزک تلاش کردیم از موقعیت های سادهی زندگی بازی های فوق العاده بسازیم و لذت ببریم. 🍀قیمت در تخفیف بهار: ۱۵۳ تومان 🍀قیمت اصلی:۱۹۱ تومان نقاشی فوق العادهی جعبک جدید ما کار دوست عزیزمون: @fatemehrahmani.art❤️ #جعبک#جعبک_جان#کفشدوزک# #طبیعت#طبیعت_گردی#سفر#ایده_بازی #سرگرمی#اسباب_بازی#نقاشی#خلاقیت
20 اسفند 1399 08:22:07
1 بازدید
جعبک
🍽🥘🍳. توی این پست از چندتا راه حل گفتیم برای اینکه هم بشه به کارامون توی #آشپزخونه به عنوان مامان خونه برسیم، هم بچه ها رو یه طوری کنار خودمون سرگرم کنیم تا #آشپزی_کردن برای هر دومون لذت بخش شه. هرچند هر مامانی روش خودشو برای #سرگرم_کردن_بچه_ها داره. شماهم از روش هاتون این جا بگین به بقیه مامانا هم کمک میکنه. #بازی_کودک #خلاقیت #مادر_کودک #بازی_آشپزخانه
13 مرداد 1400 07:34:11
80 بازدید
جعبک
🌛🌟 اگر مادر یا پدر هستین احتمالا اینو تجربه کردین که شب به محض اینکه چراغا خاموش میشه، بچه ها یادشون می افته تشنه شونه، جیش دارن، میترسن و... هر بهانه ای میارن که از خوابیدن فرار کنن... اینجا از یه سری بازی و فعالیت های #قبل_خواب گفتیم که بچه ها رو آماده برای خوابیدن کنه... شما چطوری بچه ها رو برای خوابیدن آماده میکنید ؟ #خواب_کودک#گهواره#تخت_کودک#بازی#بازی_درمانی #خلاقیت#کودکانه
26 شهریور 1400 10:11:14
29 بازدید
جعبک
❌کپشن را بخوانید❌ روایت دوم: اولین کارگاه جعبک خانهی من بود. قسمت هال و پذیرایی خانه را دو قسمت کردیم. برای کارگاه سنگر درست کردیم که کودک هشتماههی خانه واردش نشود. صبح در خانهی ما جمع میشدیم برای کارها. برای بچهها هم برنامه میریختیم که سرگرم شوند؛ گرچه کار همیشه آن طور که پیشبینی میکردیم هم پیش نمیرفت؛ چون بچهها اساسا غیرقابل پیش بینی هستند و ما این را در کارمان پذیرفته بودیم. همهی کارها توی پذیرایی و آشپزخانه و اتاق بچه انجام میشد. کابینت کنار پنجرهی آشپزخانه را که نورخوبی داشت میکردیم استدیوی عکاسی و کف و دیوارهای اطرافش را با کاغذ رولی می پوشاندیم. ته هال پذیرایی را میکردیم قسمت بسته بندی و ارسال. وسط هم بچهها میدویدند و بازی میکردند. گاهی تا نه شب کار میکردیم و در انتها وقتی بچه هایتیم با خستگی میرفتند خانه، من میماندم و یک خانهی ترکیده که زمینش مثل میدان مین پر از نخود و لوبیا و بقایای آرد بازی و خمیربازی بود. البته با حضور بچهای که از صبح نخوابیده بود و کلافه بود و آقای همسر که از سرکار آمده بود و چندساعتی هم در اتاق مانده بود تا کار ما تمام شود. گاهی زیر فشار کارها درست وقت خستگی، وقت مریضی بچههایمان یا وقتی کارها گره میخورد، غول ناامیدی سر و کلهاش پیدا میشد و میآمد سراغمان و شروع میکرد توی ذهنمان خواندن که: چه کار داری میکنی تو؟ بچه را گذاشتی توی فشار؟ تو مادری؟ چه همسری هستی؟ این هم محصولتان! آخر چه کسی به چنین چیزهایی اهمیت میدهد؟ آن وقت باید کمر میبستی برای جنگیدن هر روزه با غول ناامیدی که هرازگاهی سر از تاریکی بیرون می آورد و شک را مثل خوره میانداخت به جانت که هر طور شده از ادامه دادن بایستی. حتما شما هم تجربهاش کردهاید. توی هر اتفاق مهم و بزرگی غول ناامیدی درست وقتی کم آوردهای، سر و کله اش پیدا میشود و دست می اندازد دور گردنت و تویی که باید بجنگی و ادامه بدهی. اما جعبک کوچک همیشه چیزی داشت که از ما دلبری کند و نگذارد غول ناامیدی سیاهی را پخش و پلا کند توی قلبمان! ما حواسمان گرم کار بود و جعبک مثل یک کودک نوپا جایش را در دل همهی ما داشت باز میکرد...جعبک بچهمان شده بود و ما همان مادری که دلش میخواست غیر از بچهی خودش روی صورت هزاربچهی دیگر هم لبخند بکارد و برای همین داشت با تمام قدرت میجنگید. #استارتاپ #کارآفرینی #اول_مسیر #تولید_محصول #مادر_شاغل #جعبک #اسباب_بازی #اسباب_بازی_کودک #فرزند_پروری #والدگری #کاردستی_کودک #کاردستی #ابزار_بازی #ابزار_کاردستی #ابزار_نقاشی #روایت_کارآفرینی #بانوان_کارآفرین
03 اسفند 1400 00:43:32
33 بازدید
جعبک
آلبوم محصولات #جعبک_جان این جعبک دومین محصول جعبک بود و در عرض یک ماه موجودی اش به صفر رسید. خمیربازی های این جعبک خمیرهای سالم و خانگی با مواد کاملا طبیعی بود که هیچ ضرری برای بچه ها ندارد و نسبت به خمیرهای صنعتی به شدت نرمتر و مقرون به صرفهتر است. جعبک آشپزباشی یا قنادی برای آشپزکوچولوهای داخل خانه بود که کیک و بیسکوییت های خیالی بسازند و آن را تزیین کنند و حتی برای عروسک هایشان جشن تولد بگیرند. در حال حاضر موجودی این بسته تمام شده اما جایگزین آن جعبک خمیری جدید است که با داستانی جدید برای بچه ها به همین اندازه جذاب است.😊 #جعبک_خمیری_قنادی #ایده_بازی #اسباب_بازی #خلاقیت
22 خرداد 1399 13:10:48
1 بازدید
ادمین جعبک
0
0
🌿 پیراهن زردش را مرتب کرده بود. تازه درد زایمان رخت بسته بود. دردانه را گذاشته بود توی گهواره. پتوی سبز را که لابد روزها، منتظر، بوییده بود و به سینه چسبانده بود، روی گلش انداخته بود. عمه حکیمه وارد اتاق شد. دستی به سر دستمال بستهٔ نرجس کشید. نرجس حتما لبخند زد و گهواره را نگاه کرد. عمه حکیمه گل کوچک را بلند کرد. خواست ببوسدش. بوی خوشش قلب عمه را به تپش انداخت. نرجس را نگاه کرد. نرجس لابد سر تکان داد که توی دل من همین خبرهاست... بابا صدا زد پسرم را بیاور عمه... نوشته اند پسر پدر را که دیده به حرف آمده از بس پدر مرد بوده. از بس چشم هاش آدم را به حرف می آورده... بابا گل نرجس را به او سپرده و گفته پسرم تو را به کسی می سپارم که مادرموسی فرزندش را به او سپرده.... نرجس قلبش تاپ تاپ کرده لابد اشک تا پشت چشم هاش آمده لابد باورش نشده که چطور می شود این پدر را و این پسر را دوست نداشت و دشمنشان شد.. چطور می شود بخاطر این ها آسمان و زمین را بهم نزد... دریا ها و دشت ها را مثل او طی نکرد... سرش را انداخته پایین... لابد خیال پردازی کرده که حالا آسمان گهواره ات پسرم... آن ابر تپل نرم بالش زیر سرت... لابد برایش لالایی ها خوانده و منتظر وعدهٔ بعدی شیرش شده... تولدتان مبارک آقا مبارک نرجس... و مبارک ما مادر ها که می دانیم توی دل نرجس وقتی بویتان کشیده چه خبرها که نشده... بویتان را به کوی ما مادرها بفرستید ... #نیمه_شعبان_۱۳۹۹ #جعبک