پست های مشابه

chamran_kids

این یه لگوبازیِ ساده نیست🧐😎 . لگوها یه بازی فکری جذاب و سرگرمی جالب برای بچه ها هستند اما زمانی فعالیت با اونها هیجان انگیز و مفیدتر میشه که ابزار یک بازی تعاملی مثل مغازه بازی بشن🤩 . مغازه بازی با لگوها، علاوه براینکه جنبه ی ساختنی و دست ورزی داره؛ ✅خلاقیت و تخیل بچه ها رو پرورش میده ✅در خلال بازی مهارت های گفتاری و تعاملات اجتماعی شون رو تقویت میکنه ✅صبر و تحمل بچه ها رو رشد میده . و کلی فایده ی ظریف آموزشی داره که برای بچه های پیش دبستانی خیلی مفیده و میتونه غیر مستقیم و در بازی به بچه ها منتقل بشه🤗 پ.ن: تو این فیلم دخترهای پیش دبستانی چمرانی دور تا دور حسینیه کودک رو به بازارچه تبدیل کردن و هرکدوم یه سری لگوهای متفاوت (خوراکی، اسباب بازی و ...)میفروشند و مغازه هایی با اسم های عجیب و غریب دارند😉 . #پیش_دبستان_دخترانه#پیش_دبستانی_ها #ادبستان_دخترانه_شهید_چمران #بازی_کودک #آموزش_بازی_محور #لگوبازی #مغازه_بازی

04 دی 1400 17:37:22

0 بازدید

chamran_kids

#سازنده_ى_قهرمان . اينجا كلاس سوم ادبستان شهيد چمران است ... هر مهارتى با طراحى خاص به بچه ها آموزش داده مى شود ... . اين بار هر مهارت اجزاى يك پازل است به نام#سازنده_ى_قهرمان . #ادبستان_پسرانه_شهید_چمران #مجتمع_آموزشى_شهيد_چمران

01 آبان 1397 16:14:25

0 بازدید

chamran_kids

🍚 یه کارگاه آرد بازی دیگه... این بار برای چهارساله ها ‌ 📆 سه شنبه ۲۸ خرداد ⏰ ساعت ۱۰ تا ۱۱:۱۵‌ ‌ 💳 هزینه کارگاه: ۳۵ هزار تومان ‌ 📲 برای ثبت نام، نام کودک و تاریخ تولد فرزندتان را به شماره زیر پیامک و یا در پیام رسان بله ارسال کنید. 👇 ‌ 💬۰۹۹۱۲۰۴۴۹۲۹ ‌ 📍آدرس: میدان خراسان، ابتدای خیابان خراسان، رو به روی مسجد نور، پ ۱۱. دبستان دخترانه حمزه دوران. ‌ ✅ همراه با فروش حضوری محصولات هاچین ‌ #کاچی #کارگاه_های_چمرانی #کارگاه_مادر_کودک #حسینیه_کودک_شهید_چمران #مجتمع_آموزشی_شهید_چمران

27 خرداد 1398 05:38:43

0 بازدید

chamran_kids

🇮🇷 🖋 #خاطرات_انقلاب ‌ 🔸 ما هر سال دهه فجر، غیر از مدرسه در خانه مان هم برنامه ویژه ای داشتیم. اصلا یادم نیست بقیه هم اینطور بودند یا نه؟ ولی ما از اول دهه فجر وسایل تزیینی به دیوار خانه می زدیم و تا روز 22بهمن مشغول آویزان کردن چیزهای مختلف به در و دیوار بودیم. یکی از تصاویری که بالافاصله بعد از دهه فجر به ذهن خود من می آید کاغذکشی های رنگی روی دیوار خانه ی قدیمی مان هست. آن وقت ها لحظه شماری می کردیم که دهه فجر نزدیک شود. هنوز هم با مرور آن خاطرات قند در دلم آب می شود. یادش بخیر.... #من_یار_انقلابم #پویش_مردمی_کودک_و_انقلاب #چمرانی_ها #دهه_فجر

02 بهمن 1397 10:05:51

0 بازدید

chamran_kids

. ❗اگه پست قبل رو ندیدی، حداقل این ۵ تا نکته رو بخون😎 در پست قبل و فیلم مدیریت آموزش مجازی و حضوری در خدمت سرکارخانم هاشمی؛ معاون آموزشی ادبستان دخترانه شهید چمران بودیم که فیلم کاملش رو میتونید از آپارات چمرانی ها ببینید.😊 ❗حالا در این پست ۵ تا نکته کلیدی که در لایو مطرح شده رو براتون نوشتیم پس ورق بزنید و بخونید⬆️ ✅راستی این پست رو ذخیره کنید و برای معلم ها و معاونین آموزشی بفرستید 🤗 #معلم_حرفه_ای#معاون_آموزشی #آموزش_مجازی #آموزش_بازی_محور #آموزش_حضوری#مدیریت_کلاس#تکلیف #آموزش_پروژه_محور #کلاس_آنلاین #چمران_فقط_یک_مدرسه_نیست

18 آبان 1400 14:44:34

0 بازدید

chamran_kids

🔎 قرار بود برای پروژه ی دانشگاه، یک ابزار بازی آموزشی بسازیم. روز ارائه تقریبا پنج تا از ابزار ها عینا شبیه هم بودند. چرا؟ چون تو گوگل سرچ کرده بودند ابزار آموزشی و اولین نتیجه ای که گوگل نشان داده بود را درست کرده بودند. حالا همین چالش رو تو سطح های کلان تر ببینید. کپی کاری و نداشتن خلاقیت ریشه ی خیلی از مشکلات جامعه و مدیریتیه!! ‌ در حالیکه می شد تو مدرسه با یک سری بستر سازی و فعالیت ها، خلاقیت دانش آموزان رو پرورش داد. ‌ یکی از این راه های پرورش خلاقیت، رفتن به طبیعت است. آن هم نه سالی یکبار. حداقل ماهانه به طبیعت سر بزنیم. دخترهای کلاس دومی، وقتی برای اردوی هفتگی، به پارک رفتند، چیزهای جالبی را که می دیدند، جمع کردند. آخر سر هم با خلاقیت و سلیقه ی خودشون، یک تابلو طبیعت ساختند. جالب اینجا بود که هیچ کدوم از تابلو های دخترهای چمرانی شبیه هم نبودند. #کلاس_دومی_ها #ادبستان_دخترانه_شهید_چمران #خلاقیت #پرورش_خلاقیت #اردو #طبیعت_گردی #مجتمع_آموزشى_شهيد_چمران ‌

07 مرداد 1398 07:52:13

0 بازدید

ادمین چمران

0

0

#ورق_بزنید . خوابگاه دختران . 📝قسمت دوم . جنگ تمام شد. مملکت داشت نفس راحتی می کشید. در بین نفس های بریده بریده ی مردم، ما دختران دهه شصتی به سن مدرسه رفتن رسیدیم. خانواده هایمان که با کلی زحمت ما را تا آن‌سن بزرگ کرده و به سرانجام رسانده بودند ماندند در چند راهیِ انتخاب مدرسه های جورواجور. مدرسه های دولتی کماکان مورد توجه بود، مدارس شاهد خیلی سر زبانها افتاده بود و کم کم زمزمه های تاسیس غیر انتفاعی ها، نمونه دولتی ها و فرزانگان هم در جامعه پیچیده بود. . من خودم دوران ابتدایی را در مدرسه شاهد گذراندم. مدرسه ای که در هر کلاس فقط چند نفر بودیم که پدر داشتیم. اینقدر تعداد بچه های شهدا زیاد بود که آدم از پدر داشتن خودش همیشه خجالت زده بود. غم های دوستانمان، زندگی متفاوتشان و خاطراتی که در عالم بچگی می شنیدیم باعث شده بود خیلی هم بچه نمانیم. هنوز هم قیافه آن بچه ها و خاطراتشان به وضوح در ذهنم مانده. ما در مدرسه قانون هایی داشتیم که لازم الاجرا بود. به طور مثال بالشت های کوچکی همراه خودمان به مدرسه برده بودیم و باید بعد از ساعت ناهار بالش را روی نیمکت گذاشته و می خوابیدیم. هرچقدر الان دنبال فرصتهای چند دقیقه ای برای خواب هستیم در کودکی از هر فرصتی که منجر به خواب میشد بیزار بودیم و در نتیجه باعث ناراحتی معلممان میشدیم. نمونه دیگری از این قانونها این بود که باید مقنعه هایمان را در می آوردیم و حتما هم تل سفید رنگی روی موهایمان میزدیم. غیر از دیدن ناخنها، چک کردن سر و وضع ظاهری هر روز تلها هم چک میشدند و اگر یادمان رفته بود توبیخ میشدیم. در حیاط مدرسه نباید خیلی می دویدیم یا کارهای عجیب و غریب می کردیم. یک بار نمیدانم چه اتفاقی افتاده بود که گفتند مدیر مدرسه حیاط رفتن را ممنوع کردند. معلمها از هر کلاس چند نماینده انتخاب کردند و در یک مدل کمی نمایشی ما را به دفتر مدیر بردند که از ایشان عذرخواهی کنیم. این افتخار را داشتم که یکی از نمایندگان باشم.من خودم قیافه مدیر را تا قبل از آن خیلی ندیده بودم و دفترش در عالم بچگی به نظرم خیلی با ابهت آمد. خلاصه با جملاتی که یادمان داده بودند عذرخواهی کردیم و ایشان بچه ها را بخشیدند. . ادامه مطلب در کامنت اول 👇

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

chamran_kids

ادمین چمران

0

0

#ورق_بزنید . خوابگاه دختران . 📝قسمت دوم . جنگ تمام شد. مملکت داشت نفس راحتی می کشید. در بین نفس های بریده بریده ی مردم، ما دختران دهه شصتی به سن مدرسه رفتن رسیدیم. خانواده هایمان که با کلی زحمت ما را تا آن‌سن بزرگ کرده و به سرانجام رسانده بودند ماندند در چند راهیِ انتخاب مدرسه های جورواجور. مدرسه های دولتی کماکان مورد توجه بود، مدارس شاهد خیلی سر زبانها افتاده بود و کم کم زمزمه های تاسیس غیر انتفاعی ها، نمونه دولتی ها و فرزانگان هم در جامعه پیچیده بود. . من خودم دوران ابتدایی را در مدرسه شاهد گذراندم. مدرسه ای که در هر کلاس فقط چند نفر بودیم که پدر داشتیم. اینقدر تعداد بچه های شهدا زیاد بود که آدم از پدر داشتن خودش همیشه خجالت زده بود. غم های دوستانمان، زندگی متفاوتشان و خاطراتی که در عالم بچگی می شنیدیم باعث شده بود خیلی هم بچه نمانیم. هنوز هم قیافه آن بچه ها و خاطراتشان به وضوح در ذهنم مانده. ما در مدرسه قانون هایی داشتیم که لازم الاجرا بود. به طور مثال بالشت های کوچکی همراه خودمان به مدرسه برده بودیم و باید بعد از ساعت ناهار بالش را روی نیمکت گذاشته و می خوابیدیم. هرچقدر الان دنبال فرصتهای چند دقیقه ای برای خواب هستیم در کودکی از هر فرصتی که منجر به خواب میشد بیزار بودیم و در نتیجه باعث ناراحتی معلممان میشدیم. نمونه دیگری از این قانونها این بود که باید مقنعه هایمان را در می آوردیم و حتما هم تل سفید رنگی روی موهایمان میزدیم. غیر از دیدن ناخنها، چک کردن سر و وضع ظاهری هر روز تلها هم چک میشدند و اگر یادمان رفته بود توبیخ میشدیم. در حیاط مدرسه نباید خیلی می دویدیم یا کارهای عجیب و غریب می کردیم. یک بار نمیدانم چه اتفاقی افتاده بود که گفتند مدیر مدرسه حیاط رفتن را ممنوع کردند. معلمها از هر کلاس چند نماینده انتخاب کردند و در یک مدل کمی نمایشی ما را به دفتر مدیر بردند که از ایشان عذرخواهی کنیم. این افتخار را داشتم که یکی از نمایندگان باشم.من خودم قیافه مدیر را تا قبل از آن خیلی ندیده بودم و دفترش در عالم بچگی به نظرم خیلی با ابهت آمد. خلاصه با جملاتی که یادمان داده بودند عذرخواهی کردیم و ایشان بچه ها را بخشیدند. . ادامه مطلب در کامنت اول 👇

شما میتوانید مطالب بیشتری از صفحات محتوایی و دیگر صفحات بامانو بخوانید

برای دسترسی نامحدود به مطالب و استفاده از امکانات دیگر اپلیکیشن بامانو مانند ساخت آلبوم خانوادگی، اپلیکیشن بامانو را نصب کنید. با عضو شدن شما از محتواهایی پشتیبانی میکنید که دوست دارید بیشتر از آن ها مطلع باشید

پست های مشابه

برو به اپلیکیشن