chamran_kids
دنبال کننده
10
پست
765
مجتمع آموزشی شهید چمران اینجا کودک سبک زندگی اسلامی را بازی می کند.
پست های مشابه
chamran_kids
. شما جشن ها و مناسبت های مختلف رو چه جوری برای بچه ها شیرین و به یادموندنی میکنید؟ . تو مدرسه ی شهید چمران، جشن ها و مناسبت های مذهبی خیلی باشکوه برگزار میشه و تمام تلاشمون رو میکنیم که از علاقه مندی های بچه ها استفاده و اون روزهارو براشون خاطره انگیز کنیم. یکی از دلایل مهمش هم اینه که زمینه ای ایجاد کنیم که بچه ها راحت تر و با حس مثبت تری به استقبال سن تکلیف، پذیرش اون و دینداری برن :) . درست کردن غذاهای دوست داشتنی از برنامه های ویژه ی روز جشنه، پختن پیتزا و شیرینی های مختلف،تزئینات باخلاقیت خودبچه ها، درست کردن کارت دعوت و کلی برنامه ی جالب دیگه. . مثلا تو جشن تولد پیامبر(ص)، بچه ها میتونستن دوست یا فامیل هم سن و سالشون رو به عنوان مهمون همراه خودشون به کلاس بیارن. بعد، هرکلاسی تبدیل به غرفه میشد؛ غرفه های نقاشی، کاردستی، شعرو سرود و ... و دخترها میتونستن بلیط اون رو تهیه و ازش استفاده کنن. . یه اتفاق قشنگ دیگه که بچه هارو حسابی سرذوق آورد، تولد حضرت زهرا(س) بود که دخترها و مادرهاشون به جشنی بیرون از مدرسه دعوت شدن و میتونستن هر لباس و پیراهنی که دوست دارن بپوشن و این خیلی براشون لذت بخش بود.مادرهاهم از هدیه های جالب و قشنگ دخترهاشون حسابی غافلگیرشدن! . راستی پای ثابت جشن های چمرانی ها، درست کردن هدیه و نذری هست که گاهی درقالب پروژه های هنر و آشپزی انجام میشه.😊 . خب حالا شما بگین جشن ها و مناسبت هارو چه طور برگزار میکنید؟🤔 . #چمرانی_ها #دختران_چمرانی #ادبستان_دخترانه_شهید_چمران #جشن_های_چمرانی#مناسبت_های_مذهبی #جشن#سن_تکلیف
23 شهریور 1399 19:45:08
0 بازدید
chamran_kids
👩👧 زمانی را گذاشته ایم برای بازی کردن و دوستی با طبیعت...آن هم از نوع مادر دختری... دخترها یک قرار چمرانی دارند. در این روزهای تعطیل، یک روز در هفته دور هم جمع می شوند. برای دوستی با کتاب. کتاب می خوانند، کتاب امانت می گیرند و خودشان هم کتاب می نویسند. در آخر هم یک بازی دسته جمعی با مامان ها و مربیان چمرانی ... #اوقات_فراغت #تابستان #کتاب #کتابخوانی #چگونه_کودکان_را_به_کتاب_خواندن_علاقه_مند_کنیم #ادبستان_دخترانه_شهید_چمران #چمرانی_ها #مجتمع_آموزشی_شهید_چمران #مدرسه_طبیعت
08 تیر 1398 18:33:54
0 بازدید
chamran_kids
📢 🏴 ما اینجا هستیم... ✨نمایشگاه عطر سیب✨ ✅ غرفه کودک همراه با نقاشی روی رول، خانه شن، بازیهای فکری، گل بازی، قصه گویی و پرده خوانی، عروسک سازی، شعرخوانی، اوریگامی و ثبت یک خاطره خوب از هیئت برای کودکان 📅 زمان: ۵ الی ۱۱ شهریور، ⏰ در دو سانس: ۱۰ الی ۱۵ و ۱۶ الی ۲۰ 📍مکان: بزرگراه جلال آل احمد،کوی نصر،انتهای خیابان علیدادی،ضلع جنوبی بوستان گفتگو،نمایشگاه بوستان گفتگو،انتهای سالن،غرفه حسینیه کودک شهید چمران. #هیئت_کودک #محرم #نمایشگاه_عطر_سیب #کودک #چمرانی_ها
05 شهریور 1398 17:46:57
0 بازدید
chamran_kids
💡 توقع مان که از کودک بالا می رود، دیگر فرقی نمی کند فرزندمان یک ساله است یا ده ساله. از کودک یک ساله توقع استقلال داریم و از کودک هفت ساله توقع کامل خوب خواندن و خوب نوشتن...گاهی یادمان می رود که با این توقع ها چه بر سر کودکانمان می آوریم. همه چیز، به جایش و در سن خودش، خوب است. مدتی است که پروژهی نویسندگی را آغاز کردهایم. تفاوت پروژهی نویسندگی کلاس چهارم با پروژهی نویسندگی سالهای قبل چیست؟ کلاس اول که بودیم نمیتوانستیم بنویسیم. با راهنماییهای بسیار زیاد مربی و بهکمک تصاویر، کلمات را به هم وصل میکردیم و جمله مینوشتیم. کلاس دوم، از روی کتابها رونویسی میکردیم و خودمان داستانی نمینوشتیم. کلاس سوم، باید داستانی را که مربی ساختهبود، مینوشتیم. فرقش با کلاس دوم این بود، که میتوانستیم جاهایی از داستان را با خلاقیت خودمان تغییر دهیم. اما امسال میخواهیم طرح داستان خودمان را بریزیم؛ یعنی خودمان داستانی را طراحی کنیم و بهوجود آوریم. براساس آنچه از کتاب خودت داستان بنویس خواندهبودیم، شروع کردیم به طراحی داستان. مربی: علی حاجی اکبری #کلاس_چهارم #کودک #توقع #آموزش #فارسی #نویسندگی #چمرانی_ها #ادبستان_پسرانه_شهید_چمران #مجتمع_آموزشی_شهید_چمران
06 آذر 1398 16:13:53
0 بازدید
chamran_kids
🌱اردوهای جهادی 📝قسمت اول اولین بار نوروز ۸۸ بود که سفر جهادی را تجربه کردیم. با گروهی همراه شدیم. گروه جهادی رضوان که گروه با سابقه ای بود و بیشتر فارغ التحصیلان مدرسه مفید بودند. مقصد خراسان جنوبی بود، منطقه نهبندان. 🚃🚃🚃🚃🚃 قبل از سفر چند جلسه توجیهی گذاشتند. و بنا شد من در تیم بزرگسال فعالیت کنم یعنی کلاس داشتن برای خانم های متاهل با موضوعات همسرداری و بچه داری و ... و همسرم در قسمت مستندسازی و ساخت فیلم فعالیت کنند. مسیر نهبندان دور بود و به نظرم می آمد هیچ وقت نمی رسیم. به خصوص که با اتوبوس میرفتیم و من همیشه ی خدا تمام طول سفر در اتوبوس، حالت تهوع دارم.بالاخره با حالی نزار به یک مدرسه رسیدیم. تیم پشتیبانی از قبل، مدرسه را برای اسکان خانمها آماده کرده بودند. شرایط جالبی داشتیم که برای خودم تجربه متفاوتی بود. امکان حمام رفتن نبود، محدودیت استفاده از آب داشتیم، تعداد زیادی خانم در راهروها و کلاسهای یک مدرسه ساکن شده بودیم. روزی دو نوبت صبح و عصر، اعزام داشتیم. کلمه اعزام واقعا برازنده اردوهای جهادی است. صبح خیلی زود باید بلند میشدیم، آماده میشدیم، وسایلمان را جمع و جور می کردیم. و سوار مینی بوسهای قدیمی میشدیم. کلی روستا را رد می کردیم تا به روستایی که ما را برای آنجا در نظر گرفته بودند میرسیدیم. دو ساعتی آنجا بودیم و دوباره بر میگشتیم و عصر همین ماجرا تکرار میشد. حضور در جمع اهالی روستا برای ما فضایی در ذهنمان میساخت. مدل زندگی و روابطشان، مشکلات منطقه ای که زندگی می کردند و خلاصه تمام جزئیات زندگیشان ما را به فکر فرو می برد. در واقع من خیلی به آنها چیزی یاد نمیدادم و بیشتر از حرفهایشان سوالهای جدیدی در ذهنم ایجاد میشد. به خصوص که با خانمهای متاهل سر و کار داشتم. وقتی شغل همسرانشان را می پرسیدم و قریب به اتفاق می گفتند: قاچاق سوخت، من واقعا فکر می کردم زندگی چه مدلها که جریان ندارد و چه بازیهای متفاوتی که با هر آدمی دارد. به نظرم حضورحتی موقت در جاهایی غیر از تهران، و به خصوص روستاها، برای خود من دستاوردهای زیادی داشت و چراغهای متفاوتی را در ذهنم روشن کرد. چراغهای قدیمی ولی پرنور، نه از آن چراغهایی که در خانه ما شهریها روشن میشود.... قبل از رفتن به سفرهای جهادی، ما فصلهایی معمولی در هر سال را تجربه میکردیم. ولی با تجربه این اردوها انگار یک فصل جدید به زندگی ما باز شد. بعد از همان چهار فصل معمولی که در سال تجربه می کردیم یا حتی بین فصلهای معمولی... " فصل پنجم" #سفر_جهادی #اعزام #روستا #خاطرات_شیرین #اردوهای_جهادی #تاریخچه_چمران
04 خرداد 1399 22:04:31
0 بازدید
chamran_kids
دنیای سه ساله ها چه شکلیه⁉️ . اگه بخوام از نگاه یه خاله براتون بگم... دنیا و حال و هوای سالگی یه کوچولو متفاوته، متفاوته چون بچه ها باید بین موندن تو آغوش امن مامان و رفتن و جستجو کردن یکی رو انتخاب کنند و گاهی ما میشیم یه نقطه امن دیگه، میون جست و جوهاشون😇 . سه ساله های جستجوگر عاشق تجربه کردن کارهای جدید هستند، فقط دوست دارند همینطوری که چیزهای جدید کشف میکنند، دست مامان شون هم توی دستشون باشه، آخه هنوز خیلی کوچیکن برای کامل مستقل شدن! 🙃 . بچه های سه ساله، قوه ی تخیل فوق العاده ای دارند؛ یعنی میتونند با یه مار خمیری ساعت ها صحبت کنند و چشماشون از ذوق ستاره بارون بشه.(البته ستاره ها رو فقط چشم های تیزبین خاله ها می بینند😉) . راستش رو بخواید... سرزمین سه ساله ها، پر از حس و حال خوب و تجربه های جدیده. پر از بازی هایی که قدم قدم باهم کشف می کنیم و ازشون لذت می بریم.😎 . راستی تو این سرزمین، قصه گفتن و قصه شنیدن اهمیت زیادی داره چون؛ بچه های سه ساله با قصه ها پرواز میکنند و وارد شهر قصه ها میشن و داستان جدید خودشون رو می سازند. و اما سه سالگی شروع دوستی های قشنگ بین بچه هاست چون قبل از اون مامان تنها دوست سه ساله هاست!! . وقتایی که به آرومی دست همدیگه رو میگیرند و شعر میخونند با خودم میگم: درسته طول کشید که با هم دوست بشن ولی من مطمئنم طعم شیرین اولین دوستی هاشون، تا همیشه تو قلبشون میمونه♥😊 . ✅پست رو ذخیره کنید و برای مربی هایی که میشناسید بفرستید تا این احساس ناب رو باهاشون سهیم بشید🤗 . #حسینیه_کودک_شهید_چمران #مهد_کودک #مادر_و_کودک #سه_سالگی_کودک_بازی #سه_سالگی #کودک#مربی_مهد
15 فروردین 1401 17:18:41
0 بازدید
ادمین چمران
0
0
مدرسه آرزوها(قسمت سوم- معلم برام بیقرار) . "برام" یک پسر بچه کاملا بی قرار است. از آنهایی که هیچ جا بند نمیشوند. از همان هایی که رویاهای زیادی در سردارند و بسیار کنجکاوند. قبل از رسیدن به سن مدرسه، یک دفتر خیلی جالب دارد که هر چیزی را کشف کند اسمش و خود وسیله را داخل دفتر میچسباند، کشفهایش از خود دفتر هم جالبتر است چون هر چیزی را برای اولین بار با آن مواجه شود کشف خودش میداند. آن چیز ممکن است حشره ای باشد یا یک قیچی. به هر حال برام آن را برای بار اول دیده. حالا او روز شماری میکند به مدرسه برود تا چیزهای خیلی خیلی عجیب را یاد بگیرد مثلا زبان مصری. و بالاخره به مدرسه میرود.در تمام روزهای تحصیل برام خودش است باهمان بیقراری،با همان کشفها و با همان کارهای دور از انتظار معلمشان. و این معلم است که مجبور است کلی تلاش کند تا بتواند برام را درگیر فعالیت ها کند. . در یک سال بنا بر حادثه ای برام حضور دو معلم را تجربه میکند آقای فیش معلم اول و پسر جوان دیگری به عنوان معلم دوم. در واقع برام هر دو را به شیوه ی خودش تغییر میدهد اولی را با صدمه های بیشتر و دومی را با خاطرات خوش. برام بی قرار میماند ولی بی قراریش با معلمها و معلمها با کارهای عجیب و غریبش کنار می آیند.با تکان دادن های همیشگی پاهایش ، با بدو بدوهایش و با غرق شدن در خیالاتش... . پ.ن: دیدن فیلم سینمایی برام بیقرار برای همه مفید است. چون هر کسی یک بار در عمرش این فرصت را پیدا میکند، با بچه ای پرانرژی و متفاوت رو به روشود. فرصتی که ممکن است به اندازه چند دقیقه همسفری در مترو باشد یا به اندازه معلمی در یک سال تحصیلی یا حتی به اندازه یک عمر مادری کردن. . #فیلم_سینمایی#مدرسه_آرزوها#معلم_آرزوها #معلم_سخت_گیر#معلم_انعطاف_پذیر#بیش_فعالی #همراهی#آزادی#ارتباط_با_کودک